( فهرستِ واژگان و نامهای تورکی دخیل در گویش هزارگی )
بر مبنای یافتههای ata yurt از چند منبع معتبر
۱-امروزه گویش هزارگی یک لهجه و شاخهای از زبانِ فارسی پنداشته میشود. این زبان یا گویش(=که خودم نیز سردرگمم که آیا زبان بنامم یا گویش!) علیالرغم تشابهاتِ و اشتراکاتِ نسبتاً قابل توجه با زبانِ فارسی، تفاوتهای زیادی نیز با این لِسان دارد. از جمله در گرامر یا دستورزبان و فونتیک. از جملهِء ابزارهای دستوری، که ذکر شد، و بسیار هم مهم میباشند، پسوندها است. از شمار “بیست” پسوندِ رایج(=و پُرکاربرد) در گویش هزارگی، “پانزده” پسوندِ آن امروزه ناشناخته و یا غیر فارسی هستند(=بسیار محتمل است که بخشی از آنها ترکی- مغولی باشند). گذشته از ابزار دستوری، بخش بزرگی از کلمات و خزانه واژگانی زبان یا گویش هزارگی نیز غیر فارسی و عمدتاً ترکی میباشند(=در گذشته بیشتر)… گذشته از موارد فوق و اینکه اشتراکاتِ بالنسبه زیادی بین گویش یا زبان هزارگی امروزی با فارسی وجود دارد، جالب است که بدانید از لحاظ آوائی و تفاوتهای گویشی و هم لهجه، هیچ لهجه و گویش مشابه و نزدیک به لحن و لهجهء آنان در همسایگیشان(=در بین فارسیزبان) دیده نمیشود، یا حداقل من ندیدهام، از مجاورانِ نزدیکِ داخل افغانستان گرفته تا همسایگانِ دورتر، مثل: لهجههای اصفهانی، یزدی، شیرازی، کرمانی، تهرانی و…نیز لهجههای ثقیل و نامفهوم یا کمترمفهوم آسیای میانه، از جمله لهجههای فارسی رایج در گوشه و کنار تاجیکستان و اوزبیکستان و…(=اگر یک فارسیزبان مثلا ایرانی، مکالمه دو هزارهء ساکن در هزارستان را با آن غلظتِ بومی و اصیل، بشنود، به فارسی بودنِ این زبان، قطعاً شک میکند!). همچنین در گویش هزارگی بعضاً واژگانِ متروک و فراموش شده یا بهتر بگویم “فسیل شده” فارسی هم، دیده میشوند، از قبیل: اژغند(=بهم ریختهگی, بهم ریخته)، اِستور(=ستبر، کلفت)، گیمیز(=ادرار)، آوور(=ابر/ در لهجه عشایر بختیاری ایران) بِهِل(=بگذار)، اِستَرَه(=ستاره)، تیز(=گاز روده) و…
۲-از دیرباز(=پیشاتاریخی و تاریخی) افغانستان و مرکز آن هزارستان، محلِ سکونت و هم گذار و عبور اقوام، طوائف، و نژادهای گوناگون بوده است. شمار قابل توجهی از ساکنان، مهاجران، حاکمان و مهاجمان به این سرزمین، از ازمنهء قدیم تاکنون، اقوام گوناگونِ ترکیزبان و اورال آلتائیک(=بشمولِ بخشی از پروتو-ترکها: هونهای سفید/هپتالیتها/هیاطله) بوده اند. از جمله قدیمیترین این ملل، بدون شک نیاکانِ قوم یا ملتی است که امروزه هزاره نامیده میشوند(=به کاغذ پارههای تحریفشده، جعلی و آریامحور مورخانِ معاند افغانستان و منطقه توجه نکنید). اگر چه زبانِ امروزی این قوم شاخهای از زبان فارسی طبقه بندی میشود، ولی در این زبان یا گویش هم(=هزارگی)، علائم و نشانههای محکم، مشخص و تأمل برانگیزی از زبانِ ترکی، هنوز قابل رؤیت و مشاهدهاند که حداقل اگر آنها را با دیگر شواهد و مدارکِ محکم از جمله عطفِ توجه به حضور طولانی و تاریخی ترکان(=و نیز بخشی از پروتو- ترکها) در موطن امروزی هزارهها یا نزدیک به آن(=بویژه هیاطله، خَلَجها، لاچینها، قرلقها و…) بشمولِ ساختمان و فرم چهرۀ این قوم اخیر(=هزارهها) که ژنتیکِ غلیظ ِترکی آنان و نیاکانِشان را به نمایش می گذارند(=شاخهء شرقی/”Turkic Mongoloid”)، توجه و کنار هم قرار داده بشوند، ترکیزبان بودن تمام یا بخشی قابل توجه از اجداد و نیاکانِ هزارهها را بخوبی میتواند مشخص کند(=این یک استدلالِ میانبُر و بصورتِ خلاصه و موجز ارائه شد). اینکه چرا هزارهها نتوانسته اند زبانِ نیاکانِشان را تمام و کمال و با مشخصاتِ کامل لسانِ ترکی حفظ کنند، دلایل زیادی وجود دارد که پرداختن به آن از حوصله این بحث خارج است*
۳-امروزه، اگر ملاحظه میشود که واژگانِ بسیاری از زبانِ ترکی در زبانِ پشتو و دری افغانستان(=بویژه جنوبِ هندوکش و نیمه جنوبی این سرزمین) وجود دارد، از جمله مهمترین دلایل آن حضور و حکومت و همسایگی دیرپای اجداد و نیاکانِ هزارهها، بویژه بعد از اسلام(=بخشی از خَلَجها، لاچینها، غزنویها، چَغَتایها، قاراوناسها، نِکودریها، ارغونیه و…) در و بر این مناطق و ملل یادشده میباشد. بر طبق شواهد تاریخی و یادکردِ تذکره نویسان و مورخینِ گوناگون، بویژه در عهد “بابر” و فرزندانش، قبل از تسلط افاغنه، بر افغانستانِ کنونی، قوم هزاره در بخشهای وسیعی از این سرزمین حصور، نفوذ یا سیطره داشته است(=بویژه بر بخشهایی از مشرقی، جنوبی، زمینداور، کابل و…). هزارهها اصولا مرکب از قومیتها و طوائفِ گوناگونِ ترک و مغول بوده اند، به بیان دقیقتر، هزارهها رسوب و تهنشین بخشی از بقایای سلسلهها، دولتها، خاننشینها و امپراطوریهای گوناگون و کوچک و بزرگِ ترک، مغول و دیگر وابستگانِ آلتائیک روی آورده به این خطه و یا مناطق نزدیک و همجوار به آن بودهاند(=لازم به توضیح است که در منطقهءما، علیالرغم نظریهسازی و تئوری بافیهای گوناگون و نسبتاً رایج توسط اقوامی که اشاره خواهد شد، تا قبل از ظهور چنگیزخان و فرزندانِ او، اصلا مجموعههای انسانی تحتِ عنوانِ مشخص اقوام هزاره، اوزبیگ، قزاق، نوغای، تاتار[=ولگا و کریمه] و شاید قره قالپاقهای اوزبیکستان وجود خارجی نداشتهاند).
۴-واژه نامهای که پیش رو دارید، حاوی “چهارصد کلمهِء ترکی” و معدودی مغولی میباشند(=دقیقاً ۴۰۵ کلمه). در این فهرست، معیار و اصلی که در قدم اول برای انتخابِ واژگان، مدِنظر بوده، اصل وجودِ آن کلماتِ(=هزارگی)، در زبان یا گویشهای اقوام گوناگونِ ترک بوده است، صرفِ نظر از اینکه آن ملل و زبان، گویش و لهجهء ترکی به چه طائفه، جغرافیا و دورۀ زمانی، تعلق، رواج یا سکنی داشتهاند یا اینکه بخشی(=محدود) از آن واژگانِ، توسط آن طائفه مذکور، وام گرفته از کدام قوم یا اقوام غیر ترک همسایه و یا غیر همسایه(=چینی، سُغدی، سانسکریت، ختنی، خوارزمی، تخاری و…) بوده است(=مستقیم یا با واسطه)، همچنین شماری از واژگان که مشخصات و تعلقات قومی آن معلوم بوده، از جمله برای درکِ بهتر خوانندگان از تفاوتِ لهجههای گوناگون ترکی، در جای خود درج کرده و آورده ام. ایضاً شمار زیادی از واژگانِ ترکی و هزارگی ذیل، معانی متعدد و چندگانه داشتهاند که من فقط آن معانیای را که با معادل هزارگی یا ترکی آن، “مطابقت”، “نزدیکی” یا “ریشهءمشترک” داشتهاند را، در اینجا آوردهام.
اگر چه اینجانب ایدهِ اصلی و هم شماری از واژگانِ ترکی و هم بخشی از ضربُ المَثَلها و دوبیتیهایِ هَزارَگَی ذیل را از کتابِ ارزشمندِ جنابِ حاج کاظم یزدانی( “فرهنگِ عامیانهِ طوائفِ هزاره” )، برگرفتهام. ولی فهرستی که توسطِ من تنظیم و ترتیب شده است، بسیار کاملتر، دقیقتر، علمیتر و از لحاظ معنی و هم تلفظ، نزدیکتر به نمونههای هزارگی و ترکی آن میباشند(=دوبیتیها یا ضرب المثلها را به ابتکار خودم بعنوان شاهد مثال به این واژهنامه افزودهام) و نیز، منابع مورد استفاده و استناد من، غیر از منابع و مئاخذ مورد استفاده ایشان بوده است(=در انتها فهرستِ منابع مذکور درج خواهد شد)، همچنین در فهرستِ ذیل، برای اولین بار، شمار زیادی از واژگانِ ترکی، علاوه بر آنچه که در کتابِ جنابِ یزدانی آمده است، توسط من ردیابی و مشخص شدهاند.
در خاتمه باید تذکر دهم که آقای شاه علیاکبر شهرستانی نیز، در رسالهای تحتِ نام “قاموس زبانِ هزارگی” که در سال ۱۳۵۲ برای ترفیع درجه علمی تهیه و تدوین کرده بودند، بیش از “هزار و چهارصد و پنجاه” کلمهِ هزارگی را که “هفتصد” واژۀ آن، از شاخههای گوناگونِ “ترکی و مغولی” بودهاند، تشخیص و علامتگذاری کرده اند. این واژگان(=ترکی-مغولی) با منابع معتبر داخلی و خارجی هم مقابله شده است( منبع: سرزمین و رجال هزاره جات[= هزارستان]، حسین نائِل ص۲۱۷). متأسفانه این رساله در دسترس من قرار ندارد و اصلا آن را رؤیت نکرده ام.
تذکر:
۱-تقریباً تمام واژگان، اصطلاحاتِ هزارگی و نامهای روستاها و طوائفِ گوناگونِ هزاره، همچنین معادلهای ترکی آن را، جمیعاً از منابعی که در انتهای این فهرست، درج شده است، استخراج کرده ام.
۲-متأسفانه نسل جدید هزاره، بویژه آنها که خارج از هزارستان متولد و نشو نما کرده اند، اکثر واژگان، اصطلاحات و دیگر عناصر بومی و اصیل هزارگی، از جمله بسیاری از واژگان این فهرست را، به فراموشی سپرده اند.
۳-حروفِ لاتین انتخاب شده در مقابل حروف و صداهای هزارگی(در فهرستِ ذیل):
سیف سفری
سلام عرض ادب!
راستش امروزه هر کس به لهجه ای هزاره گی سخن میگویند او را مردم چه هزاره چه غیری هزاره مسخره میکنند. نمیدانم که چرا ما هزاره از این واژه ها در ایراد سخن های خود استفاده نمیکنیم.
فقط به گونه ای مثال میتوانم بیگویم که استادان مئوسسه تحصیلات عالی کا تب در کابل به زبان عمیانه تدریس میکنند. که بسیار جای افتخار است. در حالیکه محصیلین این مرکز از اقشار مختلف جامعه هستند.امید این روند در افغانستان نهادینه گردد.
amini shukrullah
tashakor az dostani ke in zahmad ha ra mikashan